شعر میلاد امام حسین

فلک گردیده نورانی

فلک گردیده نورانی ، سماوات است گلباران
ملک سوغات گل آورده با خود بهرِ تن پوشش

علی با آن دلارآمی که هوش از عالمی برده
به وقتِ دیدن این ماهپاره گشته مدهوشش

شعر ولادت امام حسین (ع)

نه قمر به طلعت روی توست
نه شبی به لختی موی توست
نه شراب ناب میکده ها
به خمار لعل سبوی توست

خون خدا

تو آمدی که بفهمیم کارمان لنگ است
میان ما و حقیقت هزار فرسنگ است

به طرز پرچم بالای گنبدت گفتی
که رنگ خون خداوند سرخ پررنگ است

هوای کربلا دارم

شراب آلوده می‌داند تَهِ پیمانه می‌چسبد
خمارِ باده می‌فهمد شبِ میخانه می‌چسبد

گداییِ در این خانه تشریفی به ما داده…
که تنها بر لبِ ما ساغرِ شاهانه می‌چسبد

خانه ات آباد…حسین

“تا مسیرم به درِ خانه ات افتاد…حسین”
“خانه آباد شدم خانه ات آباد…حسین”

نه کلاسی نه کتابی نه قلمخانه و مشق
قلم و مشق و کلاسِ من و استاد…حسین

صاحبِ عرش مُعلّی

صاحبِ عرش مُعلّی؛ یاحسینِ بن علی(ع)
ضامنِ اهل تولّی؛ یاحسینِ بن علی(ع)

آمدی در هاله ای از نور! فوقَ کلّ نور
ماهِ در آغوش ِ زهرا(س)؛ یاحسینِ بن علی(ع)

یا اباعبدالله

ای علت قداست و تکثیر اشک ها

والاترین تنزل قدسی ،ای آشنا

بیچاره ایم،،نشئه ی ما هم‌خمار توست

افتاده است پرده خدا هم دچار توست

عزیزم حسین

دو چشمت انگبین‌جوشان و لب‌هایت فرات‌آور
چراغت راه‌گستر ، کشتی نوحت نجات‌آور

قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو
برای لیقه‌ی کتّاب ، دریاها دوات‌آور

یا سیٌدَ الغریب

ناقابلی‌ست سر که سرِ دار می‌بریم
سر داده‌ایم و از همه دلدادگان سریم

«تقدیمِ جان» و «دادن خون» و «نثار سر» …
ما ناز یار را به همین شیوه می‌خریم

رحمت ارباب

هرکس سخن ز رحمت ارباب می کند

تصویری از صفات خدا قاب می کند

کلب سرای او گشتن چیز دیگریست

لطفش وجود سگ را کمیاب می کند

شمسُ الضُّحا

ای دل زمان هجـر به پایان رسیده است
دور وصال حضرت جانان رسیده است

گُل کرده طبع طوطی اشعار من که باز
فیض جمال گُل به گُلستان رسیده است

فطرس

تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایتِ خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت,آفتاب؛
از کار سَروَری جهان برکنار شد

دکمه بازگشت به بالا