دلم درگیر ذکری شد سرورآور
شراببیغششیرینشورآور
همانخورشیدظلمتسوز نورآور
گلدشتودمنعشقاست
دلم درگیر ذکری شد سرورآور
شراببیغششیرینشورآور
همانخورشیدظلمتسوز نورآور
گلدشتودمنعشقاست
امشب خدا از شاهکارش رونمایی می کند
امشب حسن از عاشقانش دلربایی می کند
هر کس درِ این خانه روز و شب گدایی می کند
با این گدایی بر جهان فرمانروایی می کند
عاشق نشد آنکس که قرن را نشناسد
ای وای اگر بوی وطن را نشناسد
یعقوب به خود گفت الهی که زلیخا
عاشق نشود،یوسف من را نشناسد
به نام عشق..به نام خدا…به نام حسن
به نامِ نامىِ مولا که شد امامِ حسن
شب ولادت او ماه میهمانى شد
خودِ خداست دمِ دّر به احترامِ حسن
تا به دربند شمیران سر فرو برد آن عزیز
خاک دربند شمیران بر تن تهران سر است
از بزرگان جز بزرگی کی بماند در جهان
سبط اکبر هر چه از خود می گذارد اکبر است
ای که چشمت بحرِ لطف و ابروانت گلشن است
فصل فصل زندگی ام در طلوعت روشن است
سروی و بر قلهٔ قافی تو ای منصور عشق
بلبلِ شوقم که بنیانِ من از گل گفتن است
رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه
نوشته اند دوباره مرا گدای مدینه
گرفته است بهانه دلم برای مدینه
فدای چار امام گره گشای مدینه
به شیعه ابرو داده وجود زینب کبری
یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری
اگر خالی ست جایش در کسا اما خدا بگذاشت
نماد پنج تن را در وجود زینب کبری
از عشق بخوان به نام زینب
فطرس بگو از مقام زینب
برداشت کلاه از سر خویش
تاریخ به احترام زینب
سائلان در پی عنایاتند
در به در، در هوای میقاتند
شیوهء نوکری بلد بودند
آن گدایان که باب حاجاتند
حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی
حسین فاطمه را گرم، یاوری کردی
غریب تا که نمانَد حسین بی عباس
به جای خواهری آنجا، برادری کردی
راهِ دل جُز به بی کران نخورَد
جز به کویِ”حسین جان” نخورَد
سر فرازی نصیبِ سر نشود
تا که بر خاکِ آستان نخورد