کریم اهل بیت

اخلاص

ایل و تبار تو همه از سفره‌دارها
ایل و تبار ما همه از ریزه‌خوارها

ایل و تبارت از همه خلق برتر است
قربان خانواده‌ات ایل و تبارها

یا حسن

قوّت بال و پرم، یا حسن بن علی(ع)
با تو شدم محترم، یا حسن بن علی(ع)

باز هم از جانِبت آمده یک یاکریم
پَر زده دور و برم، یا حسن بن علی(ع)

غمِ غربت

باید امشب بلند گریه کنیم
مثلِ زینب بلند گریه کنیم
که مرتب بلند گریه کنیم
سوخت از تب..‌. بلند گریه کنیم

مثل عصا

تنها میان کوچه ها من دیده بودم
مادر زمین افتاد و من ترسیده بودم

ترسیده بودم مادرم درجا بمیرد
چون غنچه از طوفان به خود لرزیده بودم

این دو شب

اشکهایِ ما به دامانِ کریمی میرسَد
نامه‌یِ حاجاتِ ما با یاکریمی میرسَد

هرکه در این روضه می‌آید برای معرفت
پایش آخر بر صراطِ مستقیمی میرسَد

جنس غمت

حتما تو نیز جنسغمت فرق میکند

آشفتگیزلف خمت فرق میکند

محتاجدستهای کریمانه ات,کرم

از بس کهشیوه ی کرمت فرق میکند

دست مرا بگیر

من از شماست هر چه منم را گرفته ام
حالا به روی دست , تنم را گرفته ام
خاکم ز کربلاست ولی خانه ام بقیع
 امشب بهانه ی وطنم را گرفته ام

ای که در خانه خود

 

ای که در خانه خود غربت پنهان داری

ای غریبی که به حق شکوه ز یاران داری

داغ روی تو

داغ روی تو خودش را به دلم جا میزد
حرف ها از غم و دوری تو با ما میزد

آتش

آیا شده بال و پرت آتش بگیرد

هر چیز در دور و برت آتش بگیرد 

آیا شده بیمار باشی و نگاهت

از نیش خند همسرت آتش بگیرد 

آیا به گدای شهر

آیا به گدای شهر جا خواهی داد؟

با دست خودت به ما غذا خواهی داد

بدتر ز جذامیان مریضی داریم

آیا تو به درد ما دوا خواهی داد

زهر جفا

این که از زهر جفا جای به بستر دارد

طشتی از خون دل خویش برابر دارد

چشم هایش به در و منتظر آمدنی ست

زیر لب زمزمهٔ مادر مادر دارد

دکمه بازگشت به بالا