آمد از راه علّیِ دگری مثلِ علی
گوهرِ نازتر از هر گُهَری مثلِ علی
نوری از حضرت ارباب نمایان شده است
به گُمانم که رسیده قمری مثلِ علی
آمد از راه علّیِ دگری مثلِ علی
گوهرِ نازتر از هر گُهَری مثلِ علی
نوری از حضرت ارباب نمایان شده است
به گُمانم که رسیده قمری مثلِ علی
تو انتخاب خدایی برای فرداها
ضمانت تو امید حسینیِ ماها
اگر چه کودکی اما بزرگ دنیایی
ندیده اند شبیه تو چشم دنیاها
ته این کوچه هرکه پشت در است..
به گدایی خویش معتبر است
نه پی نان نه فکر سیم و زر است
او نیازش به یار بیشتر است
دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد
آیات شادی آفرین تنزیل می گردد
لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد
دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد
گاهگاهی نگاه ما را بَس
بوسهای گاهگاه ما را بَس
گرچه از دستِ یار ممکن نیست
جگری روبراه ما را بَس
این طفل به خواب رفته در گهواره
شاهی است که تکیه داده بر گهواره
تنها نه دو تکه چوب بنگر که شده است
خورشید و ستاره و قمر گهواره
ته این کوچه هرکه پشت در است..
به گدایی خویش معتبر است
نه پی نان نه فکر سیم و زر است
او نیازش به یار بیشتر است
ای کسی که هر گره با دست تو وا می شود*
دردهای بی دوا با تو مداوا می شود
راه بیرون آمدن از سختی و غم یاد توست
در شدائد، رحمت و لطف تو پیدا می شود
چشمه عشق که جوشید خدا لب تر کرد
با نی خلق جهان را نفس کوثر کرد
هرچه جوشید علی بود علی بود و خدا
نمک سفره این طایفه را حیدر کرد
یکبارهاشکِ شوق ز چشمم روانه شد
تا عطر گیسوی تو در عالم روانه شد
حُسن تو یوسفانه به بازار رخنه کرد
عشقِ تو در ضمیرِ منِ زار رِخنه کرد
امشب دلم را بسته ام بر تار زلف دلبری
امشب توسل کرده ام بر دلبر مه منظری
پیچم به پای یار او چون شاخه ی نیلوفلری
شاید نصیبم گردد از جام وصالش ساغری