ای زمین و آسمان سرمست تو
ای عنان عاشقان در دست تو
نیمه ی شعبان رسید و روز عید
عاشقان را می رسد اینک نوید
ای زمین و آسمان سرمست تو
ای عنان عاشقان در دست تو
نیمه ی شعبان رسید و روز عید
عاشقان را می رسد اینک نوید
اســـیرِ خار ولی مثلِ گُل معطَّر بود
گلی که تشنه ی پیوند با صِنوبر بود
حکیمه ای که به فردا شدن می اندیشید
ملیکه ای که معـــمّایِ قصرِ قیصـــر بود
غزل اول
دل ما سربه راه معشوق است
زیر دین نگاه معشوق است
همه ی دل خوشی ما تنها
نظر گاه گاه معشوق است
فرخنده باشد آن دم گل از چمن در آید
در قابِ چشمِ یاران سیمای دلبر آید
روشن بوَد جهانی زان نورِ جاودانی
از جلوه ی جمالش عالم به محشر آید
دور زمان به نیمه شعبان رسیده است
اندوه و درد و غصّه به پایان رسیده است
بر جسم مُرده ی همگان جان رسیده است
از آسمان , خلیفه ی رحمان رسیده است
ای خوش قد و بالای بابا ماه لیلا
چشم امید و روشنی راه لیلا
از تو که مولودی منزه تر نباشد
طفل عزیز و نوگل دلخواه لیلا
حیدری تو یا حسینی یا که نه پیغمبری
مرتضایی مصطفایی یا که نوری دیگری
جلوه ی عباس داری از همه دل می بری
بر قد و بالای تو الله اکبر ؛ اکبری
در خلوت دل نغمه دلدار شنیدم
عطری ز وجود و نفس یار شنیدم
صوتش نه چو داود که بل بهتر از آن بود
رویش نه چو یوسف که صد جان جهان بود
والا علی اکبر
زیبا علی,غوغا علی,رعنا علی اکبر
باد موافق را
با گیسویش انداخته از پا علی اکبر
جلوه ی سیمای احمد گر که در تمثالِ اوست
یعنی اینکه مثلِ جدش هر دو عالم مالِ اوست
در سحر گاهان خدا داده گلی بر احمدش
عالمی مشتاقِ روی نقشِ خط و خالِ اوست
عشقت میان سینۀ من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشهنگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته
دِلـبری آمده ای دل بِبَـری با نَظَـری
نوه یِ فاطمه ای نورِ دو چشمِ پدری
دشمن وُ دوست همه مُتَّفِقُ القول شدند
که تو شایسته تری از همگان خوب تری