آقای جهان
فکر غزلی بودم و نزدیک اَذان شد
شعری به لبم آمد جاری به زبان شد
سنگی که تو کردی نظرش دُرِّ گِران شد
“هرکس که گدای تو شد آقای جهان شد”
سرچشمه ی جوشانی و خود آب حیاتی
مولایی و شایسته ی ختم صلواتی
در خلقت هستی اَثر ناب خدایی
از روز اَزل آمدی انگشت نمایی
در شعر سرآغاز کلام شعرایی
سقّای بهشتی و یَل آل عبایی
در وصف شما واژه به اندازه نداریم
در عرش به قدر تو هم آوازه نداریم
اَنفاس مسیحا به نگاه تو شفا شد
جبریل به تدریس شما پیک خدا شد
میزان مسلمانی ما حُبِّ شما شد
از برکت نور تو جهان نیز بنا شد
اَلقاب تو اَسما اِلهی ست علی جان
سرچشمه ی عِلم تو خدایی ست علی جان
شیر نر میدانی و شمشیر تو بُرّان
پشت سرت آمد مَلَکُ الموت به میدان
دشمن شده از قدرت بازوی تو حیران
در وصف شما آمده هر سوره ی قرآن
یا فاطمه گفتی و شدی فاتح خیبر
زیبنده ی نام اَسَدُاللّه ایی و حیدر
هر ضربه ی شمشیر شما عِین عبادت
هستند محِبّان تو در اوج سعادت
دارند ملائک همگی بر تو اِرادت
اِثبات وِلای تو شد اَهداف رسالت
غیر از تو کسی محرم اَسرار نبی نیست
در قافله ی عشق همانند علی نیست
باید که به پای تو گرفتار بمانیم
در حسرت دیدار تو بیمار بمانیم
با ذکر علی حیدر کرّار بمانیم
گر لطف کنی با نظرت یار بمانیم
آزاد شویم از قل و زنجیر و اَسیری
مارا به غلامی اگر آقا بپذیری
سید علی حسینی