دستهبندی نشده
ابتا یا حسین
نیست عاشق آنکه اینجا حرف جان را میزند
دخترت پای تو قید این جهان را میزند
زجر زجرم میدهد به هر طریقی در طریق .
تا شود نیلی به یاست تازیان را میزند
ما گلی م و باغبان عمه امان از دست زجر
تا گلت را له کند این باغبان را میزند
از همه دارم شکایت بیشتر از دست شمر
جای کل بچه هایت عمه جان را میزند
خولی از یک سمت ماهارا اذیت میکند
دخترش هم یک طرف زخم زبان را میزند…
بشکند دستش تمام راه را این حرمله
بی بهانه بر سر من هی کمان را میزند
از لب و دندان تو من تازه فهمیدم یزید
بین آن بزمش کجا آن خیزران را میزند
به همه گفتم عموی من تلافی می کند.
میرسد با ذوالفقار خود سنان را میزند
سید صمد حسینی