خوش قد و قامتم بروی خاکها چرا؟
خوردی زمین قبول ولی دست و پا چرا؟
حالا که آمدم دو لبت وا نمیکنی؟
ساکت شدی نگاه به بابا نمیکنی؟
ساکت شدی که من ز غمت پیرتر شوم؟
از دیدن سر تو زمینگیرتر شوم؟
خس خس نکن ببین چقدر زجر میکشم
از عمق زخم روی زجگر زجر میکشم
در پهلویت مدینه و مسمار دیده ام
در سینه تو هیزم و دیوار دیده ام
دیدند شکل حیدری و بی خبر زدند
جراحه ها به زخم تنت زخم تر زدند
ای وای لشگری که به جنگ تو آمدند
دندان شکسته ای تو بگو سنگ هم زدند؟
حیف این بدن که روزی مردم شده علی
ای وای قطعه ای ز تنت گم شده علی
برخیز عمه ات ز حرم آمده علی
انگار باز دست به گیسو زده علی
سید پوریا هاشمی