شعر محرم و صفرشعر مصائب اسارت كوفه
ای غریب سر جدا
چشمهایم خشک شد از بس که گریان توام
هر طرف پشت سرت گریان و حیران توام
کودکان در آتش و من در تف تب سوختم
سوختم در آتش هجران و سوزان توام
ای غریب سر جدا آتش به جان انداختی
عمه جان گریان من , من زار و گریان توام
پیش رو راس عمو و پشتِ سر راس علی
زین میان من در کنار نیزه داران توام
خارجی خواندند ما را سنگباران میکنند
سنگباران است و مات صوت قرآن توام
چند وقتی میشود با دیدن آب روان
جان بابا اشک ریز کام عطشان توام
هر طرف کردم نظر آه از نهادم شعله زد
هر طرف رو میکنم در یاد طفلان توام
تا نفس در سینه دارم اشک میبارم پدر
روضه خوانم روضه خوان چوب و دندان توام
داریوش جعفری