کیست بعد از فاطمه بانوی والا ، زینب است
آنکه ما را جمع کرده دور مولا زینب است
کیست آنکه ارث از مادر بزرگش برده است
آنکه او را چون خدیجه خواند طاها،زینب است
احترامش بر همه واجب به دستور خداست
کیست بانوی دو عالم بین زنها زینب است
مریم و آسیّه و هاجر کنیز درگهش
دختر إنسیّهُ الحَوراست، حورا، زینب است
در رسالت از همه پیغمبران پیروز تر
میتوان گفتا رسول آل زهرا زینب است
زینتِ دوش نبی باشد حسین فاطمه
زینتِ نام علی، محبوبِ بابا زینب است
از جلال فاطمه چیزی ندارد کم یقین
بی گمان آئینۀ ٱم أبیها زینب است
چون حسن یکتاست در حزن و بکاء و حلم و صبر
با حسینش در مسیر عشق،همتا زینب است
کربلا از منظرِ دین، قلب تاریخ است و بس
ایستاده آنکه در دینش سراپا زینب است
کوهِ صبرش گر بخوانم باز نامی نارساست
حضرت ٱم المصائب، کنز الأسما زینب است
داستان راستان نینوایش خواندنیست
راست قامت تر ز هر بانوی عظما زینب است
بُرده حتی حضرت ارباب بر سقّا پناه
آنکه داده آبرو حتی به سقّا زینب است
داغ هفتادو دو تن دیدن ولی شاکر شدن!
آنکه کرده قتلگه را چون مصلّا زینب است
این کرامت چیست، او بارِ امامت میکشد!
کیست آنکه مانده تا محشر معمّا زینب است
تازیانه خوردن و دم بر نیاوردن ز چیست؟
آخرِ ایمان و مردی در دو دنیا زینب است
روی نیزه در برِ هجده سرِ از تن جدا
آنکه میخواند بلا را جمله زیبا زینب است
میکند کاخ ستم را زیر و رو با خطبه اش
آنکه سازد خصم را رسوای رسوا زینب است
چون به کوفه صوت حیدر شد بلند از حنجرش
حاضران گفتند این مولاست، اما زینب است
از حرم تا قتلگه، تا کوفه، تا شام بلا
آنکه هستِ خویش را دیده به یغما زینب است
العجب یارب از این صبر و بصیرت، این وفا
استقامت میوۀ شیرینِ هر یا زینب است
میشود قامت کمان، اما نیفتد پرچمش
رهبرِ مردان، علمدار سَبایا زینب است
راستی مردانِ مرد اهل حریم زینبند
کشتگان وصل را مسئولِ امضا زینب است
هر پرستوی مهاجر را که دیدی سینه سرخ
در حقیقت کشتۀ فرزند زهرا زینب است
دشمنانش خواستند از غِیظ تخریبش کنند
باز آنکه ماند در تاریخ بر جا زینب است
اینهمه دارد مقام و اینهمه دارد شرف
باز هم عبد سراپا در مصلا زینب است
جلوۀ یا نور و یا قدوس میدانید کیست؟
در دل محرابِ خود نورِ مُجلّا زینب
آخرین سوغات او از کربلا یک پیرهن
کشتۀ یک کهنه پیراهن به معنا زینب است
محمود ژولیده