آشکارا مست او بودیم و پنهان نیزهم
طعنه ها خوردیم ما از این و از آن نیزهم
خلوت خود را نکردم با کمی جلوت عوض
دارد این آرامش عشاق طوفان نیزهم
هی اضافه میشود هرآن به مشکل های عشق
گاه میگیرد به ما دلدار آسان نیزهم
درد را گاهی برای قرب میبخشد به ما
انحصارأ دست او بوده است درمان نیزهم
اینچنین که او دل از ما برده قصدش جان ماست
میکنم تقدیم او با میل خود جان نیزهم
پس گدائی در این خانه را تا زنده ام
من نخواهم داد بر ملک سلیمان نیزهم
وقتی از حب علی دم زد بدون واهمه
میشود منای اهل البیت سلمان نیزهم
شهریارش نیستم,هیچم میان شاعران
راضی ام در این سرا بر کلب دربان نیزهم
محسنصرامی