شعر ولادت حضرت زينب (س)

حسین عشق

صدای چک‌چکِ چکامه‌خوانِ آسمان رسید
سکوت را شکست، رحمتی که ناگهان رسید
چقدر شعر، از نمازِ صبحِ ابر، می‌چکد
به پای دختری که با ترنّمِ اذان رسید

به خاطر نزولش این شهادتین، بر لب است
که عشق زینب است و بس؛ حسین عشق زینب است

حسین گفتم و درآمد اشکِ مادرِ حسین
حسین گفتم آب شد، دلِ برادر حسین
صدای «حا و سین و یا و نون» بلند می‌شود
از آیه‌های هق‌هقِ زبانِ خواهر حسین

صدای زینب است این که می‌رود به آسمان
حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان

من آمدم صدا شوم حسین را صدا کنم
به زندگی رسیده‌ام که خویش را فدا کنم
بیا به صحنِ کامِ من؛ سلام، تربتِ حسین !
بمان و صبر کن ببین چه محشری بپا کنم

سلام ای فرات، آبِ تشنه‌ی لبِ حسین !
ببار، ابرِ اشک را به کامِ زینبِ حسین

نشسته جبرئیل، بر زمین به احترام من
دوباره وحی، آمده به احترام نام من
صدای عرش، می‌رسد؛ سلام، می‌دهد به عشق
و من جواب، می‌دهم «سلام بر امام من»

تمامِ حرف‌های من خلاصه است در حسین
که اولین کلامِ من شده سلام بر حسین

در اولین قدم برای این غریب، خواهرم
زمان خواهرانه‌های خود براش، مادرم
به وقتِ جنگ، مردِ جنگ، می‌شوم برای او
زمان فتحِ قلعه‌های‌ کفر نیز، حیدرم

اگر شهید می‌شوم؛ اگر اسیر می‌شوم
هزار شکر، عشق را؛ که پاش پیر می‌شوم

تمام من فدای او؛ کم است ؟!؛ پس تبار، هم
شهید می‌شوم برای یار، در مزار، هم
موحدانه می‌پرستم آفریدگار، را
به عشقِ «لاشریک‌له» خدا یکی‌ست، یار، هم

من از خدا حسین، خواستم فقط همین و بس
فقط به عشق بودنِ حسین، می‌کشم نفس

خدا نیاورد که روزهای وصل، شب شود
اسیرِ جاهلانِ دین؛ عقیله‌العرب شود
خدا نیاورد زبانِ مدح، روضه‌خوان شود
به جای «یاحسین»، «واحسین»، ذکرِ لب شود

چقدر حالم از مرورِ آن زمانه بد شده
چقدر بد؛ دعای من «خدا نیاورد» شده

رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا