در دست بابا مثل یک قرآن کوچک
نازل شده این سوره ی “خندان کوچک”
نور خداوند ودود افتاده امشب
از منتهای عرش بر ایوان کوچک
ماه و زحل ها مشتری دائم او
سر می زنند آنها به این دکّان کوچک
روح بزرگش خانه را تسخیر کرده
روح بزرگی دارد این مهمان کوچک
بیت پیمبر شاه بیتی رو نموده
مضمون های ناب این دیوان کوچک_
حتی به وجد آورده جبریل امین را
اشعار نابی گفته در اوزان کوچک
آیه به آیه فاطمه می ریزد از او
خورشید در گهواره ی تابان کوچک
مانند وصله وصل شد از روز اول
دست تمام شیعه و دامان کوچک
باور نمی کردند اما چارده قرن
خیلی گره وا کرده این دستان کوچک
در جشن او دریا به پا شد تا که بارید
از ابرهای چشم ها باران کوچک
راس پدر بر دامنش…گویا ندارد
اندوه بی پایان او پایان کوچک…
بردیا محمدی