از اثر زهر جفا سوخت سراپا بدنم
در دل این خانه دگر نیست کسی هم سخنم
ناله زنم آه کشم زهر شرر بار چشم
نیست امیدی رهم از معرکه اهرمنم
هلهله کردند که من ساکت و آرام شوم
نیست توانی که دگر ناله و فریاد زنم
مادر خوننین جگرم آمده اینجا به برم
صبر نمایید که من ناله او را شنوم
لرزه فتاده به تنم قاتل من گشته زنم
خوب تر از اوست دگر دشمن پیمان شکنم
من چه کنم تا که رها سازدم از ظلم و جفا
سینه من تاخت شده طعنه و آذر مزنم
جود منم فضل منم رایحه وصل منم
باب مراد است درم نافه و مشک ختنم
ای پسرم ای پسرم نور دل و چشم ترم
هست روا تا که نظر بر گل رویت فکنم
غنچه بی برگ شدم لیک جوان مرگ شدم
ناله زند ماه بر این بی کسی و عمر کمم
عاقبت آزاد شدم کشته به بغداد شدم
نیست کسی همسفرم کشته دور از وطنم
همدم درد و محنم همچو گل یاسمنم
یاد کنم از دو لب تشنه لب بی کفنم
فاطمه می داد ندا دید سرت گشت جدا
زیر سم اسب تنت یوسف گل پیرهنم
گفت بُنَیَ پسرم من ز غمت خون جگرم
ذبح نمودند تو را ای همه جان و تنم
ای همه حاصل من داغ تو شد قاتل من
گریه کن بذم عزای تو به هر انجمنم
جواد کلهر