شعر شهادت حضرت زهرا (س)
زهرای من
دوباره آمده ام تا دوباره جان بدهم
دوباره آمده ام پرچمی تکان بدهم
دوباره آمده ام تا میان روضه ی تو
سری به سنگ بکوبم خودی نشان بدهم
تو می روی به سلامت مسافر ، اما بغض
امان نداد که پشت سرت اذان بدهم
تو می رویی ، به سلامت که نه! ، پر از زخمی
بگو کدام غم ات را به روضه خوان بدم
به روضه نیست نیازی ، همین قدر کافی ست
اشارتی به غم واژه ی جوان بدهم
حسن چه دیده که گفتی برای خوب شدن
به او ، به گریه ، به بی خوابی اش زمان بدهم
تمام راه که تابوت روی دوشم بود
قدم قدم به خودم خواستم توان بدهم
تمام راه سوال من از خودم این بود
چه پاسخی به دل خون باغبان بدهم
شکسته شانه ات و مانده ام چگونه ، چطور
برای خواندن تلقین تو را تکان بدهم
سید ابوالفضل مبارز