شعر شهادت حضرت رقيه (س)
سه ساله خاتون
ای وای از طنین دعاهای آخرت:
بابا بیا , بیا پدرم … مرد دخترت
بابا بیا , بیا که ببینی چه شد سرم
یا لااقل بیا که ببینم چه شد سرت ؟! …
از آن شبی که از روی ناقه چنان پری …
از آن شبی که دیو سیه بود با پرت-
حتی خدای عز و جل گریه می کند
با روضه های اشک فشان مکررت
در آن شب سیاه به جز تو کسی نبود
نه عمه , نه پدر , نه عمو , نه برادرت
حالا نیاز نیست به آغوش عمه جان
با تازیانه انس گرفته است پیکرت …
سنگ خرابه بالش زیر سرت شده
گرد و غبار و خار و خس و تیغ بسترت
آنقدر گریه کن که :… پدرجان مرا زدند !!!
آنقدر ناله کن که بیاید برابرت
وقتی رسید , ” چادر ” خود را بگو ولی
حرفی نزن دگر ز مصیبات معجرت …
ای وای از طنین دعاهای آخرت:
بابا بیا ببین شده ام شکل مادرت
مجتبی کرمی