وا می کنم سوی تو تا بال و پرم را
حس می کنم شیرینی طعم حرم را
تا که حواسم پرت این و آن نباشد
خالی کن از غیر خودت دوروبرم را
در دفتر ثبت نذوراتت ببین که
نذر تو کردم هم خودم هم همسرم را
یک جلوه کن با پرتو شمس الشموسی
از دامن خود جمع کن خاکسترم را
حالا پر از بغضم که دارم می گذارم
بر شانه ی دیوارهای تو سرم را
آیینه کاری رواقت هم گواه است
پر کردی از زائر همه سرتاسرم را
این چندمین باراست می آیم ولی کاش
یک دفعه هم می شد بیارم مادرم را
ایمان چشمانت مرا از شک در آورد
لبریز عشقت کن تمام باورم را
محمدحسن بیات لو