قنوت اوست تجلی جار ثم الدار
زنی که می کند ایثار لحظه ی افطار
شمیم و شبنم و شمشاد هر سحر دارند
برای بوسه به چادر نماز او اصرار
خدا بخیر کند جنگ نور و ظلمت را
به سمت خانه ابرار می روند اشرار
رسیده شعله ی نمرودیان به خانه ی وحی
چرا نمی شود آتش برای او گلزار ؟
تمام سوختگان غمش خبر دارند
هنوز ناله بلند است از در و دیوار
دلیل خلقت عالم نهفته در زهراست
میان شعله ی در سوخت مخزن الاسرار
اگر قبول ندارید؟ شعله ی این در
اگر گواه بخواهید تیزی مسمار
اگر چه بود خودش اختیار دار جهان
ولی به خانه ی او آمدند با اجبار
طناب بسته به دستان دست گیر علی
کسی که دست گرفته از او علی بسیار
برای مادر ما کار خانه آسان بود
عجیب نیست تکان خوردنش شده دشوار؟
کسی که روز به او پشت در جسارت کرد
دلیل غربت تدفین اوست در شب تار
گذشت واقعه اما دوباره آتش ظلم
کنار خیمه ی مظلوم می شود تکرار
علی اصغر یزدی