شعر ولادت امام حسين (ع)
فطرس شدم
فطرس شدم که بال و پرم را شفا دهد
یا بر دل شکسته ز عشقش صفا دهد
بی اذن حضرتش که نباید نفس کشید
باید که او اجازه به این سینه ها دهد
حتما نفس کشیدن ما از دعای اوست
آری هم اوست آنکه به سینه نوا دهد
من زنده ام به عشق عنایات اهل بیت
رزق مرا به خاطر ایشان خدا دهد
حق آفریده عالم هستی برای تو
بیچاره آنکسی که به تو کم بها دهد
نوکر زیاد دور و برت دست و پا زند
اما کم است آنکه سر و دست و پا دهد
عیسی نشسته بر سر راهش امیدوار
تا آنکه بر دمش اثر کیمیا دهد
آذر به یک نظر شده جنت برای دوست
آقای ماست آنکه به موسی عصا دهد
یوسف کجاست همچو ذلیخا شود اسیر
یک لحظه گرکه ذلف خودش را هوا دهد
جنت نشین شوم همه عمر خویش را
یک شب اگر میان حرم جا مرا دهد
اینجا فقط به عشق همین سینه می زنیم
آیا بود که روزیمان کربلا دهد
میلاد یعقوبی