ما عمر خویش وقف خرابات کرده ایم
از لطف باده, کسب کمالات کرده ایم
با می گسارها, همه شب تا دم سحر
با خالق یگانه مناجات کرده ایم
یا رب به کوه طور نرفتیم, چون تو را
در روضه ی رقیه ملاقات کرده ایم
دل را به جرم حُب علی, با همین دو دست
بالای دار عشق مجازات کرده ایم
شکر خدا که ما ز ازل این دو چشم را
نذر عزای مادر سادات کرده ایم
معراج ما مجالس سالار زینب است
با بال گریه, سیر سماوات کرده ایم
با این لباس نوکری ظاهراً سیاه!!!
بر مردم زمانه مباهات کرده ایم
ما رقصِ زیر تیغِ غمش را هزار بار
با لطمه های هروله اثبات کرده ایم
وحیدقاسمی