شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)شعر مدح و مناجاتشعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

مناجات با امام زمان عج در فاطمیه

دلتنگ بهاریم بهاری که نداریم

دنبالِ مزاریم مزاری که نداریم

دریاب زمین را به قراری که نداریم

این چشم بیارا به غباری که نداریم
عزمی بده تا مردِ جهادی تو باشیم
ای کاش بیایی و منادی تو باشیم
*
عزمِ من و تو جزم شد و کارگر اُفتاد

دشمن به عقب رفته و از پشتِ سر اُفتاد

تا پای فشردیم از عالم سپر اُفتاد

با آلِ علی هرکه در افتاد وَر اُفتاد

ما سخره ی سختیم از امواج چه باک است
تا قله نشیم از این خاک چه باک است
*
هرجا که بلند است به زیرِ ِقدمِ ماست

بر هرچه سه تیغ است شُکوهِ عَلَمِ ماست

هر بیش که دارند در این پهنه کَمِ ماست

موجیم که آسودگی ما عَدَم ماست

ما درس جُز از محضر اسلام نگیریم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
*
هر بادِ مخالف شده جوشن به تَنِ ما

هر تیر توان داد به برخاستنِ ما

با ماست همیشه نفسِ بت شکنِ ما

در سایه ی زهراست تمامِ وطن ما

اینجا چقدر فاطمه درپای ولی هست
تا سیره یِ زهراست علی هست علی هست
*
بانو چه شگفت است هبوتی که تو داری

قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری

صد رشته قنات است قنوتی که تو داری

آرامشِ دریاست سکوتی که تو داری

دریایِ علی,غیرتِ طوفانی ات عشق است
ای مرد ترین مرد,رجز خوانی ات عشق است
*
در پایِ علی درد به بال و پرت اُفتاد

از دست خزان ساقه ی نیلوفرت اُفتاد

هر شام و سحر بر سَرِ شانه سرت اُفتاد

خون بود که از زخمِ تو بر بسترت اُفتاد

این چوب مرا کُشت که شد نوبتِ تابوت
گهواره نشد قسمت و شد قسمتِ تابوت
*
با تو چقدر رایحه گُلخانه ی من داشت

این نَبض کنارِ تو فقط مِیلِ زدن داشت

قبل از زَدَنَت خنده به لب نیز حسن داشت

افسوس که این بُغچه ی کوچک سه کفن داشت

این ساعت آخر بنشین زار بِگرییم
بر غارتِ پیراهن و دستار بِگرییم

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا