مادرت آمده بالای سرم گریه کند
به پذیرایی چشمان ترم گریه کند
مادرم ام بنین کرب و بلا نیست ولی
شکر حق مادر تو هست برم گریه کند
گر به تو گفتم: “اخا”, زیر سر مادر توست
زیر لب فاطمه گوید: “پسرم”, گریه کند
بین بابایم و من, وجه شباهت دیده
که غریبانه بر این فرق سرم گریه کند
دست من ترشد اگر, خواستم ازحضرت حق
که شود هر دو قلم, تا که حرم گریه کند
خواهرم را تو بگو تا که ببندد چشمش
چون ببندند سر نیزه سرم, گریه کند
رضا رسول زاده