چطور زنده بماند؟
چطور زنده بماند؟ بعید می دانم!
سحر به صبحرساند ! بعید می دانم!
چگونه ماه بتابد به آن سیه چالی
که قدر نورنداند بعید می دانم
خدا کند تن زنجیر بسته را دشمن
به کوچه هانکشاند بعید می دانم
خدا کند که به تعجیل, دخترش, خود را
به دیدن شب رساند بعید می دانم
به جسم اوستم تازیانه ها ای کاش
تُوَل تُوَل ننشاند بعید می دانم
لبان تشنۀ اورا دو قطره آب خنک
خدا کندبچشاند بعید می دانم
ز بس شکسته شده, با اشارۀ ابرو
قنوت وتر بخواند؟ بعید می دانم
به دست های شکسته قنوت ممکن نیست
مگر به آه کشاند بعید می دانم
رسد به باماجابت, دعای خلصنی
مگر دعا برهاند بعید می دانم
مگر شود که اجل بی اجازۀ محبوب
ز دوست جانب ستاند بعید می دانم
به یک اشاره,خودش را رضا کنار پدر
مگر شود نرساند؟ بعید می دانم
برای این همه غربت مگر شود هرگز؟…
که شیعه قدر نداند بعید می دانم
دعا لباس فرج را به یار, پوشاند
مگر ز خویش براند, بعید می دانم
محمود ژولیده