شعر عيد غدير خم
یا حیدر کرار
چرخاندهای به میل خودت روزِگار را
بردی ز قلب عالم امکان قرار را
مردانِ جنگیِ عرب از ترس مردهاند
تا دیدهاند در یَد تو ذوالفقار را
در جنگ بدر ، لشکر کفار در فرار
چون دیدهاند حیدر دلدل سوار را
شمشیر هم به حیرتِ تحریر دست توست
یک ضربهات تمام کند کارِزار را
صفین،عمر و عاص حرامی به وقت جنگ
ترجیح دادهاست،زِ خشمت،فرار را
تو نه،که قنبرت به خدا کرده بر قرار
با یک نگاه،گردشِ لیل و نهار را
میگویم آخرش به رَهِ عشق، یا علی
چون میثمت ببین سرِ بر رویِ دار را
اصلا چه شد؟که صید نگاهت شدم،بگو…
با من ز روی لطف، زمان شکار را
بوسه زدم به تاکِ ضریحت،از آن به بعد
بنگر دلی که گشته اسیر و خمار را
شد قبلهی تمامی اهل یقین نجف
سجده کنید حضرت پروردِگار را
علی گلچین پور