شعر شهادت حضرت زهرا (س)

چه کنم

کاش لبخندِ تو یکروز به ما برگردد
باز از نانِ تو این سفره معطر گردد

می‌شود پیشِ خودت گریه کنم آهسته؟
می‌کنم دِق اگر این درد مکرر گردد

قول دادم به تو حرفی نزنم اما کاش
دو سه شب داد کِشَم سینه سبکتر گردد

می‌شود روضه بخوانم؟ همه خوابند ببین
می‌شود گریه کنم؟ چشم کمی تَر گردد

کاش می‌شد بنویسند سَرِ کوچه‌ی ما
آینه زود به یک آه مکدر گردد

کاش می‌شد بنویسند خدایا نکند
پسری شاهدِ اُفتادنِ مادر گردد

شیر شد تا که علی را وسط کوچه ندید
خواست تا بغضِ علی مُزدِ پیمبر گردد

کوچه‌ای تنگ ، پُر از سنگ حریفت بیمار
اثرِ ضربه چنین چند برابر گردد

یادم اُفتاد که بالای سرت می‌گفتم
چه کنم تا نَفَست تا نَفَست برگردد

یادم اُفتاد که آرام بسوزم با تو
وای اگر خانه پُر از هِق هِقِ دختر گردد

زینبت پا بشود خانه بهم می‌ریزد
نوبتِ او که شود حالِ تو بدتر گردد:

کاشکی تشنه‌ی ما آب نخواهد از شمر
نکند حنجرِ او قسمتِ خنجر گردد

 حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا