شعر وفات حضرت خديجه (س)

عزیز خانه ی پیغمبر

شروع میکنم این بار هم به نام خدا
گذشته از خودش این زن به احترام خدا
رسانده حضرت احمد بر او سلام خدا
شده است ثروت او حامی کلام خدا

یگانه بانی والا مقام دین بانوست
سرآمد همه ی مومنات این بانوست

فراگرفته از او شیعه درس عزت را
رسانده است به اوج کمال همت را
برای دین خدا خرج کرده ثروت را
رسول دیده ازاوبهترین محبت را

خدیجه ایده و رفتار مکتبی دارد
خدیجه است که جا در دل نبی دارد

کریمه بودنش از سفره اش نمایان است
خدیجه بین زنان اولین مسلمان است
نماز خواندن او افتخار ایمان است
وجود محترمش ، ظرف قدر قرآن است

اگرچه ساکن دنیاست شان او بالاست
خدیجه مادر زهرا ست شان اوبالاست

خدیجه مادر دین پرور است بی تردید
از این جهت پسرش حیدر است بی تردید
عزیز خانه ی پیغمبر است بی تردید
کنار فاطمه درمحشراست بی تردید

امید میرود آنروز مادری از او
نخواستیم جز این چیز دیگری از او

زبان زد است در اسلام جان فشانی او
تمام ، وقف نبی بود زندگانی او
قرار قلب نبی لحن آسمانی او
شفای درد نبی بود مهربانی او

نبی که چهره اش از سنگها جراحت داشت
خدیجه بود که صد مرهم محبت داشت

هزار حیف که آن سال حزن پیدا شد
خدیجه رفت و بساط عزامهیا شد
خدیجه رفت ونبی بین خانه تنها شد
خدیجه رفت ویتیمی نصیب زهرا شد

خدیجه رفت و نگاهش به سمت زهرا بود
خدیجه دل نگران بود فکر فردا بود

گرفت ماتم او فرش و عرش اعلا را
سیاه کرد برای رسول دنیا را
چه خوب دید غم و درد و داغ فردا را
خدیجه رفت و به احمد سپرد زهرا را

سپرد هیچ کسی داد بر سرش نزند
کسی به غیر علی پا به معبرش نزند

زدند فاطمه را جای مادرش خالی
به گونه ای که شد از ضربه ها سرش خالی
که گوشواره شد از زیر معجرش خالی
گذاشت میخ به عرش مطهرش خالی

چه شد کنار در آن دم که میخ ….واویلا
گرفت چادر زهرا به میخ… واویلا

محمدعلی بقایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا