شعر شهادت طفلان حضرت زينب (س)

روح کوثر

روح کوثر

از ازل خورشید انور زینب است
حافظ الله اکبر زینب است
پیکر اسلام‌ را سر زینب است
حیدر کرار دیگر زینب است

بعد زهرا روح کوثر زینب است

پیش پایش آسمان خم میشود
مرجع تقلید مریم میشود
کعبه ی غمهای عالم‌ میشود
آیت الله معظم میشود

محشر صحرای محشر زینب است

یک‌ زن اما لشگری را صف شکن
یک‌تنه باب المراد پنج تن
تکیه بر این شانه ها دارد حسن
ذوالفقاری دارد از جنس سخن

منبری ها!جان‌ منبر زینب است

از امام‌خود حمایت میکند
از گنهکاران شفاعت میکند
گاه در میدان قیامت‌ میکند
گاه در خیمه عیادت‌ میکند

مادری از جنس‌ خواهر زینب است

در خطر ها بال و پر را میدهد
میرود خون جگر را میدهد
موقع پیکار سر را میدهد
پای عشقش دو پسر را میدهد

فانی عشق برادر زینب است

ای غریب کربلا جانم فدات
نه پسر! دو نوکر آوردم برات
این دوتا خاک‌اند خاک زیر پات
سهم‌من‌ را هم‌ بده از کربلات

بین‌خیمه زار و مضطر زینب است

مادری وقتی که دارد دو پسر
با خودش هم‌تیغ دارد هم‌سپر
امنیت دارد به هنگام خطر
کی‌میوفتد بر‌زمین بین گذر

روضه خوان‌ داغ مادر زینب است

این دو تا هستند شان من به جاست
حرمتم ضرب المثل در کربلاست
دور از من چشمهای بی حیاست
چادر زینب کجا در زیر پاست؟!

در حفاظ دو دلاور زینب است

هردوتا سیراب از یک باده اند
این دو آقا زاده حیدر زاده اند
تا ابد بر عشق تو دل داده اند
اذن میدان را بده آماده اند

نه نگو! امید آخر زینب است

تو نرو گودال!اینها میروند
هردو با سربند زهرا‌میبروند
زیر شمشیر و سنان ها میروند
جان‌ من‌ غصه نخور تا میروند

غصه دار دیده ی تر زینب است

بهتر این که وقت غارت نیستند
میروم‌ وقتی‌ اسارت نیستند
میخورم سیلی غربت نیستند
وقت‌ تقسیم غنیمت نیستند

موقعی که بین لشگر زینب است

سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا