شعر شهادت حضرت زهرا (س)

پرستویم

سلام بر بدن زخمی ات پرستویم
توان نمانده دگر در میان زانویم
خودم تمام تنت را به اشک می شویم
ازین به بعد غمم را به چاه می گویم

هنوز باور من نیست می روی زهرا
پس از تو حامی من کیست؟ می روی زهرا؟

دوباره فاطمه پلکی بزن، نگاهی کن
به زینبین پریشان من، نگاهی کن
بلند شو، به حسین و حسن، نگاهی کن
به ناتوانی خیبر شکن، نگاهی کن

سکوت می کنم و داد می زند جگرم
از این مصیبت دشوار خم شده کمرم

چه لاله زار عجیبی شده است پیکر تو
خدا به خیر کند حال و روز حیدر تو
هزار بار می افتد ز گردنت، سر تو
هزار بار می افتم زمین برابر تو

به روی سینه ات از چه شکاف افتاده؟!
به بازویت، ردِ ضرب غلاف افتاده

امان ز رد شدن از درب خانه و درگاه
چقدر مانده هنوز از مصیبت جانکاه
رسید لحظه ی تشییع جسم زهرا… آه
” به عزت و شرف لااله الا الله…”

هنوز بود دلم بی قرار و مبهوتت
زمانه بُرد مرا زیر چوب تابوتت

دعای خیر بر آشفتگیِ حالم کن
نگاهِ گرم به شاه غریب عالم کن
هلالِ من نظری بر قد هلالم کن
نشد برای تو کاری کنم، حلالم کن

به حکم امر نبی صبر کرده ام زهرا
روانه ات به سوی قبر کرده ام زهرا

رسید موعد دیدار یا رسول الله
در این هجوم شب تار یا رسول الله
امان ز غربت بسیار یا رسول الله
شدم بدون هوادار یا رسول الله

از این مصیبت عُظمی بپرس از زهرا
به من نگفت غمش را، بپرس از زهرا

محمد جواد شیرازی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا