شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

انگور نجف

چنان صیدی که از کنج قفس بیرون نمی‌آید
یقین دارم که بی اذنش نفس بیرون نمی‌آید

علی شاه است شاهی که همه عالم فقیر اوست
ولی جز با لباسی مندرس بیرون نمی‌آید

مَنْ یَمُتْ یَرَنی

تا که این شور را شعور کنم
میروم از نجف عبور کنم

لحظه ای از زمین جدا بشوم
آسمان را کمی مرور کنم

كليد دار بهشت

مانند عاشقی که پی یار می دود
دنبال او همیشه گرفتار می دود

او نقطه ی شروع جهانست دور او
عالم شبیه حالت پرگار می دود

دُرّ نجف

میچکد از شوق وقتی اشک نم نم در نجف
با دم او میرود از سینه ها غم در نجف

درد اگر داری برو دنبال درمان کربلا
زخم اگر داری بیا دنبال مرهم در نجف

زلال اشك

روی خاک افتاده بودم.،نردبان میخواستم
هم زمین میخواستم هم آسمان میخواستم

گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک
این دو را یک عمر یک خط در میان میخواستم

ابوتراب

به اذن کوثر تو میزنم به ایوان دست
نمی زنند بدون وضو به قران دست

کسی که پاک نگشته ست با شراب ضریح
به آب دل نکند خوش ،بشوید از جان دست

الهي به علي

سرخوش از جـــامِ میِ لَم یزلـی می گویم
سر اگر خواست غمی نیست بَلی می گویم
بیخود از خود شده با صوتِ جلی می گویم
صد و ده بـــار ” الهی به علی ” می گویم

شاه بي شهود

ازشام ها گریخت شمیم تو یاعلی
ایام شد تهی ز نسیم تو یاعلی

گفتی دهید سهم خلافت به دیگری
با آن که کس نبود سهیم تو یاعلی

الاول و الآخر

خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید
به هر بهانه سخن گفت، با علی گوید

ز مصطفی که علی دوست تر نمیابیم
همیشه حضرت بدرالدجی علی گوید

بي همتا

شعر اول به احترام علی
میکند سجده بر مقام علی

هرچه دارد به جز خدایی را
کرده یکجا خدا به نام علی

امام المتقين

در شجاعت بی نظیر و در سَخا همتا ندارد
از امیرالمؤمنین بهتر کسی دنیا ندارد

هر که محبوبش علی باشد شده محبوبِ خالق
هر که دور از حیدرِ کرّار شد رب را ندارد

دست خدا

علی شبیه کسی نیست جز خداوندش
همان خدا که نبوده‌ست و نیست مانندش

کسی که حبل خدا بوده، هست و خواهد بود
کسی که هر چه شود با خداست پیوندش

دکمه بازگشت به بالا