شعر شهادت امام سجاد (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

گوشه‌یِ سجاده‌ام پُر از اشک

اگرچه شمع از آتش به رویِ سر دارد
منم همان که زِ غم شعله بر جگر دارد

پس از تو نوبتِ سی سال گریه‌یِ من بود
پس از تو در همه احوال گریه‌یِ من بود

شبیه گریه‌یِ طفلانِ خیزران خورده
شبیه گریه‌یِ پیرِ زنِ جوان مُرده

تمام شهر از این گریه‌ها خبر دارد
که گریه بر جگرِ سنگ هم اثر دارد

پس از تو گوشه‌یِ سجاده‌ام پُر از اشک است
پس از تو قامتِ اُفتاده‌ام پُر از اشک است

پس از تو صحبت بازار می‌کنم هر روز
شکایت از غم انظار می‌کنم هر روز

نسیم گِردِ سرِ اطهر تو می‌چرخید
چقدر بر سَرِ نیزه سَرِ تو می‌چرخید

میانِ شعله من و ساربان تَهِ گودال
برای بُردنِ انگشترِ تو می‌چرخید

به زیرِ ناقه به زنجیر پایِ من را بست
کسی که دور و بَرِ خواهرِ تو می‌چرخید

پس از اصابتِ هر سنگ گونه‌ات می‌ریخت
به رویِ نیزه کمی حنجر تو می‌چرخید

نرفته از نظرم کوچه کوچه دنبالِ
عزیزِ کوچک خود همسر تو می‌چرخید

نرفته از نظرم مجلس شراب و رُباب
به نیزه‌اش سَرِ آب آورِ تو می‌چرخید

دو دست من به غُل جامعه به گردن بود
که چشمشان به سویِ دختر تو می‌چرخید

شبی به کُنجِ تنور و شبی به رویِ طَبَق
چقدر دستِ غریبه سَرِ تو می‌چرخید

تمامِ شهر از این گریه‌ها خبر دارد
که گریه بر جگر سنگ هم اثر دارد
حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا