شعر شهادت حضرت زهرا (س)
بمون و زندگیمو روبرا کن
بمون و زندگیمو روبرا کن
تنور خونه رو بازم به پا کن
دوباره توی خونه جمعمون کن
بیا و سفره رو خود تو وا کن
ما هر دومون از مدینه دلگیریم
خسته از این شهر پر از تزویریم
غضه نخور از این مدینه با هم
آبا که از آسیاب افتاد میریم
پرستوی من تو پرت شکسته
لگد به در زدن سرت شکسته
همسایه ها دارن به من میخندن
زهرا غرور شوهرت شکسته
حسن یه گوشه و حسین یه گوشه
زینب سه ماهه تشنه ی آغوشه
همش دارن بهونه میگیرن که
مادر چرا تو خونه با روپوشه
کی دل زهرای منو شکسته
که اینجوری بار سفر رو بسته
داره برا حسین لباس میبافه
با چشم نیمه باز و دست خسته
رسول عسگری