شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

ولدی

به پیمبر تو که انقدر شباهت داری
چه قدر در دل خود میل شهادت داری؟

چه شده مثل علی تیغ حمایل کردی ؟
آه !دل کندن من را تو چه مشکل کردی ..!!
میروی پشت سرت قلب حرم میلرزد
زانوان پدرت ای پسرم میلرزد

میکشم از جگرم پشت سرت آه برو
آه !! طاووس حرم پیش پدر راه برو

قدری آهسته ببینم قدوبالای تو را
و به خاطر بسپارم رخ زیبای تورا

از لب خشک تو شرمنده شدم آبی نیست
جگرم تیر نکش…!! موقع بی تابی نیست

پسرم اسم ِ علی درد ِسرت می گردد
داغدار ِ سرِ ِ زخمی ” پدرت ” میگردد ..

آه ! دلتنگم و از سینه صدا می آید
ناله ی وا پسرم وا پسرا می آید

تیغی آمد و شکافی به جبینت انداخت
بی هوا نیزه ای از اسب زمینت انداخت

به تنت نیزه چه آورد که نی زار شدی؟
زیر آن هجمه ی شمشیر گرفتار شدی

لاله چینان همه گرد ِ تو طوافی کردند
داغ ِ صفین و جمل از تو تلافی کردند

مثل یک قاصدک مانده درون بادی…
قطعه قطعه که شدی روی زمین افتادی

ارباً اربا که شدی خوش قدو بالایی رفت …!!
ریخت بر خاک تنت هیبت مولایی رفت …!!

لخته خون در دهنت راه نفس بند آورد
تویی آن شبه ِ پیمبر که خداوند آورد ؟

پا نکش روی زمین قلب و دلم درد آمد
و صدای کف از این لشگر نامرد آمد

باز کن چشم ببین پیش تو زانو زده ام
چه قدر بوسه به زخم سر و ابرو زده ام

چه کنم با بدن زخمی و خونریزی که …
هر کجا را بزنم دست..!! تو میریزی که …

نشود یک تنه از خاک تنت بردارم
من که یک دشت علی اکبر پرپر دارم…

در عبا چیدن یک لاله ی پرپر سخت است
ای رفیقان ِ علی !! بردن ِ اکبر سخت است…

  وحید مصلحی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا