شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)
اشک شوق
اشک شوقم کنار این گنبد
موج در موج، بی کران شده است
بد قیافه ترین کلاغ جهان!
عاشق چشم هایتان شده است
دو دلم بینِ رفتن و ماندن!
کوله بار گناه را چه کنم!؟
با چه رویی در این حرم بپرم؟
پر و بال سیاه را چه کنم!؟
به خودم بارها نهیب زدم:
صحبت از دیدنِ بهشت نکن
آسمانی به این سپیدی را
با حضورت سیاه و زشت نکن
از مرام کبوترانت بود
بینِ شان پر زدم، نرنجیدند
خادمانت چه قدر آقایند!
از صدای بدم نرنجیدند
خوش صدا نیستم، چه کار کنم !؟
دلخراش و عجول می خوانم
قارقارِ مرا نگاه نکن
دارم اذن دخول می خوانم
کاش من روز و شب مجاور این
بارگاه مطهرت بودم
به حسابِ حسادتم نگذار
کاش من هم کبوترت بودم
رضا قاسمی