شعر شهادت حضرت زهرا (س)

ای روزگار

ای روزگار چند صباحی به کام باش
بر زخم ما به جای نمک التیام باش

جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر
روح الامین مراقب دارالسّلام باش

فریاد بی طهارت نامحترم خموش
پشت در است طاهره با احترام باش

این هیزم از کدام جهنم رسیده است
ای در مسوز مثل دلم، با دوام باش

اینجا “خلیله” در وسط شعله مانده است
یا نار بهر فاطمه “برداً سلام” باش

ای آهنی که کوره ی هیزم چشیده ای
دور از محل بوسه ی خیرالانام باش

حالا که داستان فدک ناتمام ماند
ای شعر پس تو هم غزلی ناتمام باش

 میلاد حسنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا