شعر شهادت حضرت زهرا (س)

بساط خوشی‌ رو برپا می کنم

بساط خوشی‌ رو برپا می کنم
هرچی غصه باشه ، حاشا می کنم
تا یه خُرده حالتو عوض بشه
خودِ من درو به روت وا می کنم

کاش خزون باغچمونو زرد نکنه
کلبه‌ی گرممونو سرد نکنه
میشه دستمو بگیری ، راه برم…
دستِ خیبرشکنم درد نکنه

خیلی وقته پیش تو نخندیدم
بین مَردم غریبی‌هاتو دیدم
الهی تصدقت ، غم نخوری!
من خودم جواب سلامتو میدم

برا دردام بودنِ تو مرهمه
اگه جونمم برات بدم ، کمه
نگو با دستِ شکسته کار نکن
کدبانوی خونه‌اتم ، وظیفمه!

سفره ی ساده‌ی ما بی نظیره
سخته پخت و پز ولی دلپذیره
آتیش تنور کمی زیاد بشه
صورت سوخته ی من گُر می گیره

سوختنم توو شعله‌ها تو رو سوزوند
یه لگد میخ‌و به دنده‌هام کوبوند
شیشهٔ عمر تو ، من بودم علی!
پشت در شکستنم ، تو رو شکوند

فرصت شادی مُهَیّا نمیشه
دیگه زهرای تو زهرا نمیشه
همه میدونن توو سن و سال من
این‌قدر قد کسی تا نمیشه

تو خودت شاهدی که چی کشیدم
به تو خیره می شدم ، نمی دیدم
چشم اگه کم‌سو بشه ، دردسره
حسن و حسینو تشخیص نمیدم

یه گوشه نَشین واسم عزا بگیر
انتقام منو از غما بگیر
قنفذ و مغیره رو محل نده
میری مسجد سرتو بالا بگیر

دوس دارم به وعده‌هام عمل کنم
زندگی زهره ، واسَت عسل کنم
تموم حسرتِ من ، محسنَمه!
بچه امو نشد یه بار بغل کنم

نمیخوام پشتتو خم کنم علی!
داغ تازه ای علم کنم علی!
خواهشاً مرگمو از خدا بخواه
دعا کن زحمتو کم کنم علی!

 بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا