شعر شهادت حضرت زهرا (س)

حالا که

حالا که زخم های تو مرهم گرفتهاست
بانو تمامِ خانه­ی من غمگرفته است
سِنّی نداشتی چقدر پیرمی روی!
شرم از قدِ هلالِ توحالم گرفته است

کِز کرده خاطراتِ تو رامی کند مرور
یک گوشه خانه دارِ توماتم گرفته است
جز چند تکه­ی کفنی بینِبُقچه چیست؟
بر دیده می گذاردو محکم گرفته است
بانو گُمان نمی کنیاندازه­ی تو را
تابوت سازِ خانه کمی کمگرفته است
بوسه حسین(ع)برکفِ پایِ تو می زند
امشب برای عمرِ کَمت دمگرفته است
لحظه به لحظه غسلِ تو راپیر می شوم
از زندگی نفس به نفس سیرمی شود

با زخم بالِ پر زدنت سرخگشته است
گلبرگ های یاسمنت سرخگشته است
در لحظه های شُستنِ اززیرِ پیرهن
مثلِ غروب پیرهنت سرخگشته است
چندین و چند جایِ تنِ توشده کبود
چندین و چند جایِ تنتسرخ گشته است
این زخمِ سینه بد قِلِقیمی کند هنوز
سرباز کرده و کفنت سرخ گشتهاست

وای شد گِره ز روسریت وای بردلم
از زیرِ گوش تا دهنت سرخگشته است
از بس که آستین به دهنگریه می کند
از بُغض صورتِ حسنت سرخگشته است
از غُصه سر به چوبه­یتابوت می زنم
جان می کَنم من از توولی دل نمی کنم
علیرضا شریف

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا