شعر شهادت حضرت رقيه (س)شعر محرم و صفر
خرابه نشین
پشت سرم اسارت و غم روبروی من
آمد تمام ماتم عالم به سوی من
شهزاده ی خرابه نشین را حلال کن
ای عمه , مرگ آمده در جستجوی من
هم دارد آشنایی و هم قهر می کند
با غصه شانه هایم و از شانه موی من
تنها سه سال دارم و قدم خمیده است
بغضی گرفته تا به ابد , از گلوی من
از کربلا به کوفه رسیدم سپس به شام
گم شد میان فاصله ها , آرزوی من
اینجا یتیم بودن دختر , گناه شد
ردی هنوز مانده ز سیلی , به روی من
این شامیان که نان تصدق به ما دهند
دارند قصد آنکه برند , آبروی من
عمه ببخش اگر سخنم سرگشاده است
باصحنه ی خرابه چه میکردعموی من؟
چیزی شبیه قطره ز دریا نوشته است
اندیشه ی “امانی” از این گفتگوی من
علیرضا امانی مجد