خورشید علم
منبر شرف گرفت زنام مطهرت
صدها ابوبصیر گدایند بر درت
هرکس نشست چند دقیقه برابرت
عیسی شدست از نفس ذره پرورت
بالم شکسته حال مرا روبراه کن..
یا سیدی به خاک رهت هم نگاه کن…
ای منشا نزول عطای خدای ما..
باتو گرفت رنگ اجابت دعای ما
خالیست در بقیع غریب تو جای ما
هستند زیر دین شما حوزه های ما
خورشید علم حضرتتان را افول نیست
جزتو کسی معلم فقه و اصول نیست
اذنی بده که شیعه محزونتان شوم
عقلی بده که عاشق مجنونتان شوم
چشمی بده که زمزم و جیحونتان شوم
یا ایها العزیز که هارونتان شوم
من را زلطف وارد هرم تنور کن..
این رو سیاه را ز کرم غرق نور کن..
خالی نرفت دست گدا از مقابلت
بسته نشد بروی کسی درب منزلت
ایوب دست بوس شکیبایی دلت
هستند شیعیان تو از فاضل گلت..
ما زیر دین جعفر آل محمدیم
شاهیم چون که نوکر آل محمدیم
گنبد طلا و صحن تو در قلب شیعه هاست
در قلب ما حریم شما عین کربلاست
هرلحظه اشک و سینه زنی روضه ای بپاست
گلدسته و ضریح تو چون مشهد الرضاست
زائر که نیست دور و بر قبر خلوتت..
جز مادرت که آمده امشب زیارتت
دشمن نماز نیمه شبت را شکست آه..
پیش نگاه خلق تورادست بست آه..
یاد مدینه بر دل زارت نشست آه..
دربین کوچه بند دلت را گسست آه..
یاد دمی که مادر سادات را زدند..
یاس شکسته را وسط کوچه ها زدند..
دنبال مرکبی و توانی نمانده است
پای پیاده قوت جانی نمانده است
راهی برای اینکه بمانی نمانده است
تاب و توان که روضه بخوانی نمانده است
لبریز درد بودی و حالت خراب بود
قلبت به یاد زینب و بزم شراب بود..
یاد دمی که دور حرم ازدحام شد
آل رسول وارد بازار شام شد
اخت الحسین وارد بزم حرام شد
بالش شکسته از اثر سنگ بام شد
داغی عجیب را به دل آسمان زدند
پیش نگاه او به لبی خیزران زدند
سید پوریا هاشمی