روحی فداک
روحی فداک مرد خدا،مرتضی علی
احیا شدم به ذکر مدام تو یاعلی
روز حساب وعده ی میزانِ هر عمل
معنا گرفت واژه ی حق از شما علی
ای نقطه ای که کل جهان در تسلطت
بی انتها، نشسته ی در تحت با علی
قدرت اسد، وَ روح و یدالله ،عین و وجه
آیینه ی تمام نما، از خدا علی
آتش فشان عشق تو در سینه ام بُود
روزی به پای عشق تو گردم، فدا علی
پیش طبیب رفته ام و درد میکشم
در نسخه ام نوشت که تنها دوا علی
دارم امید “موهبتی”از جناب دوست
تنها دلیل زندگی ام یک نگاه اوست
در دام عشق هر که گرفتار میشود
در خون خویش خُفته و بر دار میشود
خرمای عشق قسمت دُردی کِشان شود
اینگونه بود میثم تمار میشود
خود را به پیش “دوست” نباید طلب کند
فارغ ز خویش هرکه شود”یار”میشود
در لحظه دوست، دل ز هزاران نفر رُبود
گاهی چنین حیدر “کرار” میشود
در شهر نیست محرم اسرار بهرِ او
اینگونه، چاه محرم اسرار میشود
یک دم به پای دار و دمی هم به پشت در
عاشق کُشان حضرت دلدار میشود
”راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست”
“آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست”
ما گرد و خاک ، سنگ عقیق یمن تویی
ما لالِ لال، تا که امیر سخن تویی
جنگ احد دور نبی حلقه میزدی
وقت نبرد، فارغ از جان و تن تویی
اعماق غربت است دیاری بدون تو
پیش تو آمدیم که تنها وطن تویی
در کار عشق بُعد مکان بی اثر بود
آنکس که بُرد، دل ز اویس قرن تویی
یوسف ز قعر چاه علی را صدا زند
بر چشمِ انتظارِ دلم پیرهن تویی
جان می دهم به ثانیه ای، اِی امیر من
مرگ است بی شما، به خدا جانِ من تویی
مِی را فقط ز ساغر دلداده میخورم
مستم فقط به عشق علی باده میخورم
شعرم تمام، وصفِ تو اما بیان نشد
دل،بند توست،بسته ی بر این و آن نشد
مدح تو را عالم و آدم سروده اند
حتی چنانکه از لب دشمن نهان نشد
لولا علی،کُل خلائق هلاک بود
کَس،مثلتان،حامیِ کون و مکان نشد
اصلا نماز ذکر تولای مرتضاست
بی نامتان ،حق اذانم،اذان نشد
عالم خراب گشته ولی قلب نوکرت
چون با تو بود،باغ بهارش خزان نشد
پیش کسی به غیر شما رو زدن خطاست
جز بوتراب،یاور این ناتوان نشد
از باب لطف، گوشه ی چشمی به ما کنند
“آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند”
معین بازوند