رونق کاشانه ارباب
آورده کسی روزیِ سالانهی ما را
کرده متبرک لبِ پیمانهی ما را
تا اینکه نگیریم، شراب از کس و ناکس
بردهست به میخانهی خود خانهی ما را
دستی پَرِ پرواز، عطا کرده؛ که آن دست
هر روز، رساندهست به ما دانهی ما را
از گرد و غبارِ حرم آورده؛ که با آن …
آباد کند خانهی ویرانهی ما را
ما موی پریشان شده از بادِ بلاییم
دادند، به سرپنجهی او شانهی ما را
او کیست، به جز رونقِ کاشانهی ارباب
پیغمبرِ حیدر شدهی خانهی ارباب
یلدا شده تکثیر، در آیینهی مویش
ماه آمده تعظیم کند محضر رویش
هوهوی بهشت است، نسیمی که وزیده
از های نفسهای علی آمده بویش
قدقامت سرو آمده از شاخهی طوبی
ارثیّه رسیدهست به او قدّ عمویش
گفتند، به ما موسم حج است بیایید
رفتیم به قربانش؛ با هروله سویش
رودی شده و ریخته در آیهی دریا
هر قطره که نازل شده از آب وضویش
خورده گره اوقات عبادت به اذانش
خورشید، کند عرض ارادت به اذانش
از مأذنهی میکدهها نور بریزید
در شعرِ اذان؛ اشهدی از شور بریزید
ما را سرِ راهِ قدمش کاش، نبینید
از خاکِ سلیمان به سر مور بریزید
اصلا نگذارید، که لب تر کند اکبر
در مسجدِشان باغی از انگور بریزید
ما ماهی اشکیم، به دریای غم او
ای کاش، که روی سرمان تور بریزید
عید آمده؛ پس خانهی دل را بتکانید
غیر از علیاکبر همه را دور بریزید
مجنون شدنِ ما؛ همه زیر سر لیلاست
«دل» خانهی موقوفهی پیغمبر لیلاست
جبریل بیا ! آمده پیغمبرِ دیگر
نازل شده از سوی خدا کوثر دیگر
تصویر خودش قاب شده بین نگاهش
حیدر شده آیینهی یک حیدر دیگر
سرچشمهی چشمان نجیبش شده کوثر
زهرا متولد شده از منظر دیگر
گفتند، در اوصاف جمالش صد و ده جلد
در مدح کمالش صد و ده دفتر دیگر
تا صاحب یک گوشهی ششگوشه عیان شد
وا شد به گدایانِ حرم یک در دیگر
خاکیم، در افلاکِ حریمِ سرِ ارباب
پایینِ قدمهای علیاکبرِ ارباب
رضا قاسمی