ناگهان در وسط کوچه پرش خورد زمین
مادر افتاد؛ کنارش پسرش خورد زمین
پاک می کرد حسن دیده گریانش را
دید مادر جلوی چشم ترش خورد زمین
فاطمه گوهر یکدانه این عالم بود
آخرش عالم هستی گوهرش خورد زمین
سپر حیدر کرار فقط زهرا بود
رعدوبرقی زد و مولا سپرش خورد زمین
آنچنان ضربه ی سیلی عدو محکم بود
ناگهان مادر سادات سرش خورد زمین
قره العین پدر بود ولیکن افسوس
همه نور دو عین پدرش خورد زمین
تکیه گاه علی و رکن علی فاطمه بود
رکن افتاد و علی هم کمرش خورد زمین
حبیب باقرزاده