شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)

سیدالکریم

عمری‌ست سایه ات به سرم سیدالکریم
آقای جود و لطف و کرم سیدالکریم
داری ضریح و صحن و حرم سیدالکریم
در دست توست بال و پرم سیدالکریم

من جلد این حریمم و جایی نمی روم
در صحنتان مُقیمم و جایی نمی روم

آقاسلام، ای حرمت قبله گاه من
دلتنگ کربلایم و اینجا پناه من
بر گنبد و ضریح قشنگت نگاه من
شکر خدا که می گذرد سال و ماه من…

…در زیر سایه ی کرمت، ایهاالکریم
قربان جد بی حرمت، ایهاالکریم

اینجا شلوغ؛ خاک بقیع بی برو بیاست
اینجا چقدر زائر و آنجا چه بیصداست
اینجا رواق و ماذنه و گنبدِ طلاست
آنجا خراب و ساکت و ویران، پر از بلاست

وقتی میان صحن شما سینه میزنم
انگار بین کرببلا سینه میزنم

شبهای جمعه مرقدتان باصفاتر است
دل پر زده به کرببلا و کبوتر است
زهرا رسیده گوشه ی گودال و مضطر است
دعوا برای غارت و دزدیدن سر است

من گریه می کنم چقَدَر نیزه خورده است
عمامه ی به روی سرش را که برده است؟

آنقَدْر نیزه خورده، تنش زیر و رو شده
با چکمه ای که زد، بدنش زیر و رو شده
سنگی زدند بر دهنش، زیر و رو شده
با تیر و نیزه پیرُهنش زیر و رو شده

خنجر کجا، عقیق یمن… ساربان کجا
زینب کجا و خولی و شمر و سنان کجا…

علی میرحیدری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا