اشعار ویژه (پیشنهادی)شعر شهادت اميرالمومنين (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)
شعر روضه ضربت خوردن امیرالمومنین (ع)
ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن
ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن
بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز
رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن
ای تیغ زمان زمانه ی نیرنگ است
بشکاف سَرَم که سینه ام خون رنگ است
یکبار نشد که سیر رویَش بینم
بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است
ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند
آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند
ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد
مردی که به پیشِ او زنش را بزنند
امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد
تا خانمِ من زیرِ قدم ها اُفتاد
یک شهر برای بُردنم رد میشد
از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد
ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز
او خورد زمین و من بُریدم آن روز
از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز
با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز
حسن لطفی