شعر شهادت حضرت قاسم (ع)

پیکر لاله

پیکر لاله پر از نیزه و خنجر شده بود
گریه ی اهل حرم چند برابر شده بود

پسر شیر جمل بود و رجز خواند ولی
تیرها قسمت آن سرو دلاور شده بود

داغ او بر دل شاه شهدا آتش زد
پسر فاطمه غمدیده و مضطر شده بود

همه دیدند که شهزاده زمین گیر شده
شاه آماده ی یک روضه ی دیگر شده بود

تا زمین خرد حسین بن علی زد بر سر
اشک مولا سبب خنده ی لشکر شده بود

از عسل خواند و لب تشنه شهیدش کردند
گرچه لعل لبش از خون گلو تر شده بود

اسبها روی تنش نقش هلال آوردند
گل زیبای حسن ماه مکدر شده بود

زیر و رو شد تن او زیر سم مرکب ها
وسط معرکه یاد آور اکبر شده بود

قطعه قطعه شده و روی زمین پخش شده
همه اعضای تنش پاره و پرپر شده بود

استخوان بدنش زیر لگد ریخت بهم
در دل خون خدا محشر محشر شده بود

زلف او دست سنان بود و نگاهی به حرم
تشنه ی دیدن آن حضرت دلبر شده بود

وای از آن لحظه آخر که سرش را بردند
زائر پیکر او ساقی کوثر شده بود

من همین قدر بگویم که در آن شور و نوا
نیزه ای آمده و وارد حنجر شده بود ….‌‌..

سعید مرادی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا