شعر ولادت حضرت امیرالمومنین علی(ع)
گدای شیر یزدانم فقیر شاه مردانم
نمک پروده ی سلطان عالم پیر سلمانم
گهی مانند جبریل است و گاهی همچو پیغمبر(صلوات الله)
از این گونه تجلّی های او عمریست حیرانم
خدا باید بخوانم یا که عبد خالقش خوانم
علی رب گشته یا رب مرتضی من که نمیدانم(علیه السلام)
عجب زیبا حدیثی را رسول الله(صلوات الله) فرموده:
که من هم بی ولای مرتضی(علیه السلام)بی دین و ایمانم
اگر کوه گهر را هم به من روزی خدا بخشد
نمی ارزد به آن لحظه که من در زیر ایوانم
نگو کفر است این مطلب بیا قدری تأمل کن
غلام حیدرم(علیه السلام)اما برابر با رسولانم
به هر سویی نظر کردم امیرالمومنین(علیه السلام)دیدم
و فهمیدم “تولوا…” را میان ختم قرآنم
خودم را در کنار حضرت معشوق میبینم
روایاتی از آن دلبر سحرها تا که میخوانم
به گوشم مانده آوایش که بابایم چنین میگفت:
بدون او خس و خارم ولی با او گلستانم
چه عذری آورم فرادی محشر نزد صدیقه(سلام الله)
اگر افتد ز لبهایم دمی ذکر علی جانم(علیه السلام)
ابراهیم لآلی