چقدر عاشقانه با نسیم میزنی قدم
معادلات علم را چه ساده میزنی به هم
اجابت دعای دل شڪستگان به دست توست
و میزنی برای اهل عشق خیر را رقم
لبت اسیر خنده بود و هیچڪس خبر نداشت
ڪه هست در گلوی تو همیشه استخوان غم
برای جلوه ی مقام لایزالی اش
خدا هم از فضایل تو دست برده بر قلم
بسنده میڪنی فقط به لقمه ای ز نان جو
بدون شڪ به دست توست روزی زیاد و ڪم
تو بر سر یتیم ها به مهر دست میڪشی
تویی ڪه پای ظلم را به تیغ میڪنی قلم
به گرد پای قدرتت نمی رسد ڪسی ولی
شنیده ام نڪرده ای به مور ذره ای ستم
به پای نخل عشق تو همیشه سر گذاشتم
خدا ڪند ڪه عاشقت شود به دار متهم
به شوق مرگ زنده مانده در هوای دیدنت
حدیث حارث تو را به هر ڪسی ڪه گفته ام
مهدی ڪبیری