عزیزم حسین(ع)
به نام خدای جهان آفرین
خداوند آب روان آفرین
عقیق آفرین ساربان افرین
دهان آفرین خیزران آفرین
ازین نامرتب سلام علیک!
مسیحای زینب سلام علیک!
اَ اَدخُل؟تو خواندی که دعوت شدم
حلالم کن اسباب زحمت شدم
زیارت شدی و زیارت شدم
مهیای ذکر مصیبت شدم
عجب روضه ای روضه خوانت منم
برای غمت سینه هم میزنم
چهل روزی است این زن قد کمان..
همان زن که عظمی ست بین زنان..
گرفتار شمر است با ساربان..
نگفتم نرو پیش زینب بمان!
چهل روز من بی تو بودم زینب
کبود کبود کبودم حسین
منی که میایم از آن راه دور..
شکسته وقار و شکسته غرور
به صد زحمت از مست های شرور
لباس تنت را گرفتم به زور
شرافت گرفته ست قرآن به تو!
نبینم بگویند عریان به تو!
عجب کربلایی عجب محشری
عجب اسبهایی عجب معبری
عجب بوریایی عجب پیکری
عجب حنجری و عجب خنجری
سرت بود سمت حرم کج حسین
تورا پشت و رو کرد با لج حسین
سرت را نخست از حرم غصب کرد
سپس بین خورجین یک اسب کرد
سپس برروی شاخه ای نصب کرد
سپس بابتش جایزه کسب کرد
دلم سوخت از شام تا بامداد
سر تو کجا تشت ابن زیاد؟!
چنان سخت بر من گذشت آن نبرد
تنم شد کبود و رخم بود زرد
شدم آخر عمر بازارگرد
درآن کوفه همسایه با من چه کرد
حسین چندتا زخم بد خورده ام
من از آشنایان لگد خورده ام
مرا غیر درد ومحن نیست که
مرا شام مثل وطن نیست که
مرا شمر زد دست من نیست که
به بازارشان جای زن نیست که
به فکرم نمیرفت آبم کنند
گرفتار بزم شرابم کنند
حسین قربانچه
پوریا هاشمی