شعر گودال قتلگاه
غریبِ فاطمه
گاهی غریبِ فاطمه بر زین وداع کرد
گاهی ز مرکب آمده پایین وداع کرد
نزدیک بود، اهل مُخیم فدا شوند
از بس امام عاطفه سنگین وداع کرد
دختر زیاد داشت برای همین حسین
با خیمه های غمزده چندین وداع کرد
چیزی نمانده بود که قالب تهی کند
وقتی که زینب از همه ی دین وداع کرد
مقتل نوشته است که آقای تشنه ام
با یک دل شکسته و غمگین وداع کرد
وقتی سپرد اصغر خود را به دست خاک
یا رب چگونه لحظه ی تدفین وداع کرد
مویه کُنان و مویکَنان شد عقیله تا
معصوم با محاسن خونین وداع کرد
ظهر از کنار خیمه و شب هم غریب وار
با اهل بیت از ته خورجین وداع کرد
گروه شعر یا مظلوم