شعر شهادت حضرت رقيه (س)

غمِ تقدیرِ رقیه

هرکس که شنید از غمِ تقدیرِ رقیه
یک شب نگذشت است که شد پیرِ رقیه

هرگز نکند نیم نگاهی به گناهی
چشمی که شود گریه کنِ تیرِ رقیه

آن کوه که نزدیک ترین قُلّه به ماه است
سرشانه ی سقاست به تعبیر رقیه

هرگاه که برخاست اذان علی اکبر
در خیمه شنیده شده تکبیر رقیه

ما را خود زهرا سر این سفره نشانده
می خواست شود شیعه نمک‌گیر رقیه

در شیعه عموماً پدران،دختری هستند
در جامعه دیده شده تاثیر رقیه

در آینه با”حیدر” و “زهرا” نَزَنَد مو
تصویر”علی اصغر” و تصویر “رقیه”

صد مرجع تقلیدِ مُفَسِّر نتوانند
یک خط بنویسند ز تفسیر رقیه

“لبنان”و”عراق”و”یمن”و”سوریه”را کاش
یک روز بنامیم،”جماهیرِ رقیه”

تیغ دو دم دختر این طایفه،”اشک” است
ارثیه ی زهرا شده شمشیر رقیه

با “گریه ‌ی جانکاه” سرِ شام چه آورد…
دشمن شده مبهوتِ تدابیر رقیه

این طفل چه کرده است که یک‌ریز کتک خورد
ای زجر مگر بوده چه تقصیرِ رقیه

بس کن بخدا موی سرش کم شده نامرد
بس کن شده از زندگی اش سیر،رقیه

بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا