قاتلت آشناست واویلا
همسرت بی وفاست واویلا
بدنت تیر میکشد, یعنی
مرگ بهرت شفاست واویلا
خندهی امفضل ملعونه
حاصل گریههاست واویلا
مثل زهرا به خاک افتادی
در دلت غم به پاست واویلا
آن کنیزی که میکنَد خنده
چه قدَر بی حیاست واویلا
فاطمه آمده به بالینت
حال وقت عزاست واویلا
این شب آخری به یاد حسین
حجرهات کربلاست واویلا
تشنهی آب هستی ای مولا
این اشاره به جاست واویلا
تشنهای که جدا شده سر او
گل خیرالنساست واویلا
روی خاک است با تنی عریان
کفنش بوریاست واویلا
بدنش زیر دست و پا و, سرش
به روی نیزههاست واویلا
گریههای حزین یک خواهر
از چه رو بی صداست واویلا
نغمهی یا بنی میآید
این صدا آشناست واویلا
چه قدَر تیر در بدن دارد
به تنش کهنه پیروهن دارد
رضا باقریان